Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «رکنا»
2024-05-02@23:47:58 GMT

اعتراف شیطانی زن 31 ساله ی کارخانه دار 60 ساله!

تاریخ انتشار: ۶ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۷۸۳۱۶۷۷

حوادث رکنا: نمی دانم ماجرای زندگی نکبت بارم را با بازگو کردن کدامین اشتباه آغاز کنم از این که در اولین روزهای جوانی با مردی 63 ساله ازدواج کردم یا از این که چگونه در منجلاب فساد گرفتار شدم سخن بگویم اما اگر همه اشتباهات بزرگ زندگی ام را ریشه یابی کنم به این نتیجه می رسم که سرآغاز این زندگی فلاکت بار زمانی بود که پدرم به رباخواری پرداخت و شکم ما را با مال حرام سیر کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مریم 31 ساله  که هنگام مصرف مواد مخدر Drugs صنعتی داخل خودروی جوان غریبه دستگیر شده بود ادامه داد، همواره در مدرسه شاگرد ممتاز بودم اگرچه پدرم اعتیاد داشت اما با خودرو کار می کرد و ما نان حلال می خوردیم وارد دبیرستان شده بودم که به طور ناگهانی وضعیت زندگی ما تغییر کرد همه وسایل خانه نو شد.

پدرم دیگر سر کار نمی رفت و مدام با دوستانش در تفریح و گردش بود اما طولی نکشید که توفانی سهمگین همه زندگی ما را به تاراج برد. پدرم تمام سرمایه اش را به فردی داده بود که ادعا می کرد تاجر مشهوری است و در امر صادرات و واردات فعالیت می کند اما او پس از گذشت 2 ماه دیگر سود پول های پدرم را نداد و به خارج از کشور متواری شد. پدرم که نمی دانست چگونه در دام یک مرد کلاهبردار گرفتار شده است ناگهان با چک های برگشتی زیادی مواجه شد که به امید دریافت پول های کلان ماهیانه از مرد تاجر صادر کرده بود.

با شکایت طلبکاران همه اموال پدرم توقیف و خودش نیز روانه زندان Prison شد این گونه بود که من هم در کلاس سوم دبیرستان ترک تحصیل کردم و برای گذران زندگی در یک کارخانه تولید وسایل برقی مشغول کار شدم. طولی نکشید که مدیر 63 ساله کارخانه از من خواستگاری کرد و با چرب زبانی و وعده های یک زندگی رویایی مرا به عقد غیررسمی خودش درآورد آن زمان همسر و فرزندان قاسم در خارج از کشور به سر می بردند البته او همسر دیگری نیز داشت که به طور پنهانی با او ازدواج کرده بود.

قاسم منزل بزرگ ویلایی در بهترین نقطه شهر را که چند میلیارد تومان ارزش داشت به نام من ثبت کرد و پس از آن که همسر و فرزندانش از تفریح ازخارج کشور بازگشتند مرا به عنوان مستخدم جدید به همسرش معرفی کرد. من هم بیشتر اوقات تنهایی ام را در منزل میلیاردی با تماشای فیلم های عاشقانه و هندی سپری می کردم و گاهی نیز به همراه دوستانم مواد مخدر صنعتی مصرف می کردیم در همین زمان پدرم که از زندان آزاد و متوجه موضوع شده بود به منزل همسر اول قاسم رفت و سر و صدا به راه انداخت این گونه بود که همسر اول او متوجه موضوع شد و قاسم نیز از ترس بر ملاشدن ازدواج دیگرش تصمیم به طلاق من گرفت هنوز هم نفهمیدم او چرا با من ازدواج کرد و چرا طلاقم داد! پس از این ماجرا و با پول های زیادی که از قاسم گرفته بودم به منجلاب فساد افتادم و به یک معتاد Addicted حرفه ای تبدیل شدم در این میان هر کس با گفتن جمله دوستت دارم از من سوء استفاده می کرد به طوری که دیگر از این جمله بدم می آید روزگار می گذشت تا این که حدود 2 هفته قبل هنگام خرید مواد مخدر با مرتضی آشنا شدم و در حال استعمال مواد بودیم که ماموران رسیدند و ...

منبع: رکنا

کلیدواژه: سقوط هواپیما سلامت نوروز 97 مهم ترین های 24 ساعت سقوط جت شخصی در ایران مواد مخدر Drugs زندان Prison منزل فیلم معتاد Addicted ازدواج زندگی اشتباه گرفتار فساد عکس فیلم زندگی زن اشتباه من ازدواج ایرانی عجیب منزل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۸۳۱۶۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روز خلیج فارس با شهنواز

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: حبیب احمدزاده نویسنده و پژوهشگر به تازگی یادداشتی را به بهانه روز خلیج فارس و یک عکس یادگاری، با عنوان «روز خلیج فارس با شهنواز» نوشته است.

مشروح متن این یادداشت در ادامه می آید:

این عکس را اواخر دهه هفتاد، امیرواحدی رفیقم از ما رفقای جنگش و استاد همایون شهنواز کارگردان دلیران تنگستان گرفت دم دهانه ورودی خلیج فارس به اروند رود روبروی شهر فاو عراق در سفری که نتیجه اش شد عاشق شدن استاد شهنواز به دریاقلی سورانی و نجات ابادان با دوچرخه.

از راست اسدالله، قبصه چی که جز لج و لجبازی با ما دیدبانها بلد نبود، وقتی بالای دیدگاه بودیم و ازش درخواست شلیک روی دشمن میکردیم، میگفت: باز این فرعون ها صبحونه شون را تو بهترین هتل دنیا خوردند رفتن بالا فکر میکنن ما قبضه چی ها نوکر و بردشون هستیم و تو این گرما دست به سینه دستوراتشون، وقتی هم اولین شلیک کردی بعد فرمایشاتشون تازه شروع میشه حالا شلیک بعدی پنجاه تا بالا بیست به راست دومی از راست پرویزه که بخاطر کفتراش تو جنگ مونده و هشت سال ماند و ماند و هشت بار مجروح شد یکبار شش گلوله تیربار، یک بارش سی و شش تا ترکش، یک بار دیگه چشم راستش و یک بار هم که روی تخت بیمارستان جنگی با ان خونریزی شدید و قطع نشدنی رگ بین دو پا میگفت:

دیگه به من نگید پرویز بگید پروین

و جراحش غش کرده بود از خنده

و بعد اون سمت چپی استاد شهنواز، اقا قاسم مسئول و پدر ما کوچولو بسیجی های مقر اسکله هشت که از همان روزهای اول جنگی با رفیقش حسین لدن (مادر همون بچه ها) وقتی فهمیدن بعثی ها، تو جاده خروجی شهر ابادان مینی بوس و اتوبوس و سواری مردم بیگناه را میگیرند و هرکس ریش داره را پیاده و به اسارت برده و یا اعدام صحرایی میکنند قسم خوردند تا ابادان از محاصره در نیاد ریششون رو نزنند و ریششان بلند شد و بلند شد و و بلند شد تا انکه شانسشون زد و محاصره شهر یک سال نشده شکسته شد وگرنه حالا حالاها هرسال رکورد جدیدتر ریششون تو کتاب رکوردهای گینس جابجا و قیافه هردویشون هم طوری ثبت میشد که تا حالااینقدر گمنام نمونند.

ولی یک سال کمتری بعد، قاسم با برادر کوچکترش رضا که همسن من بود تو مرحله سوم عملیات خرمشهر با هم مجروح شدند وقاسم داغان و مجروح روز ازادی خرمشهر و وسط غریو شادی مردم تو خیابونا بود که ننه قاسم نتوست تحمل کنه و زد زیر گریه و خبر شهادت رضا را وسط شادی اون همه مردم به قاسمش داد.

این عکس را امیر گرفت، که با هم مهمات های خمپاره اسدالله را میدزدیم و بعد به خودش میدادیم که برامون شلیک کنه برای همایون شهنواز اشنایی با این بچه ها اون روز تو دهنه خلیج فارس طوری بود که انگار همرزم های رییسعلی دلواری رو پیدا کرده به هر حال برای من روز خلیج فارس با تمام جغرافیای داخل و بیرون این عکس همگی از این جور آدم ها هستند و بس!

کد خبر 6095029 فاطمه میرزا جعفری

دیگر خبرها

  • دستگیری ۲ خواهر قاتل پدر در تهران
  • روز خلیج فارس با شهنواز
  • از دجله تا راین!/کدام کشور اروپایی رکورددار تجهیز صدام به تسلیحات شیمیایی بود؟
  • کشف جسد زن ۳۶ ساله در باغی در اصفهان
  • معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
  • غرق شدن جوان محلاتی در استخر آب
  • فرمانده‌ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود
  • اعتراض شماری از مسوولان فنی و کنترل کیفی کارخانه های مواد غذایی
  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر